پایگاه خبری 3 ثانیه، اخبار بسکتبال - اخبار: محمود مشحون، رئیس کاریزماتیک دوران طلایی بسکتبال ایران




فرشته سیفی ناجی
بخش:
تریبون
تاریخ انتشار:
1402/09/20 22:22
محمود مشحون، رئیس کاریزماتیک دوران طلایی بسکتبال ایران


محمود مشحون، رئیس کاریزماتیک دوران طلایی بسکتبال ایران

فاصلهٔ زمانی حضور دوباره محمود مشحون در جمع بسکتبالی‌ها و اهالی ورزش تا خبر دیشب کوتاه بود. رئیس دوران طلایی بسکتبال ایران در ۸۲ سالگی به دلیل ایست قلبی از دنیا رفت.

۳ ثانیه- فرشته سیفی ناجی؛ «پدر بسکتبال» عنوانی است که حالا بعد از مرگ محمود مشحون بیشتر شنیده می‌شود، دلیل آن هم دوران طولانی و موفق حضور او در راس فدراسیون بسکتبال است. اتاق‌های کوچک فدراسیون در آن زمان، جا برای همه جام‌های این دوران نداشت. همه موفقیت‌ها را هم در بنرهایی بالای سکوهای روبروی جایگاه ویژه سالن آزادی ردیف کرده بودند تا چشم رئیس فدراسیون و مهمانان ویژه در نگاه اول، این مقام‌ها را ببیند.
محمود مشحون متولد سال ۱۳۲۰ بود و خیلی زود وارد عرصهٔ مدیریتی ورزش شد. او در چند مقطع ریاست فدراسیون بسکتبال را برعهده گرفت و آخرین دورهٔ ریاستش از سال ۱۳۸۱ تا  ۱۳۹۶همزمان با دوران طلایی بسکتبال بود.
در کنار موفقیت‌ها، منتقدان هم در این دوره کم نبودند. به خصوص در دهه ۹۰ که با بالا رفتن سن بازیکنان نسل طلایی، ضعف‌هایی دیده می‌شد. منتقدان تند می‌رفتند و ریزبین بودند. رئیس فدراسیون هم روش‌های خود را برای مقابله داشت و می‌گفت: «زمانی تن آدم با یک باد می‌لرزد و زمانی توفان هم اثر ندارد.»
واقعیت هم این بود که محمود مشحون با همه انتقاداتی که به او وارد بود، شخصیتی محکم و کاریزماتیک داشت. روش خاص او در مکالمه این بود که حرف‌ها را با دقت می‌شنید، نگاه نافذی داشت که از عکس‌ها هم مشخص است، کمی تامل درباره حرف‌های مطرح شده و بعد جوابی می‌داد که مشخص بود تا چند قدم بعدی را هم سنجیده است. این بود که معمولا حرف او به نتیجه می‌رسید و کمتر کسی با قدرت شخصیتی مشابه برای مخالفت مستقیم وجود داشت.
اینجا زندگی محمود مشحون و دوران ورزشی و مدیریتی او را مرور کردیم:
 
شروع بسکتبال

 
مرحوم مشحون در خانواده‌ای ورزشی به دنیا آمده بود و عموهایی فوتبالیست و شناگر داشت. برادرهای او (به جز بسکتبال)، دوچرخه سواری و تنیس و خواهرش تنیس روی میز بازی می‌کردند. خود او بسکتبال را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرده بود و در مصاحبهٔ تیر ۱۴۰۰ تاریخ شفاهی ایران درباره شروع بسکتبال توضیح داد: «ما سه برادر بودیم. زمان‌هایی که لباس تیم ملی مملکت را بر تن داشتیم، در مجموع نیم قرن می‌شود. کمال برادر بزرگترم و رضا برادر کوچکترم بودند، من هم برادر وسطی بودم. آن زمان وقتی برادرم تمرین می‌کرد یا برای مسابقات می‌رفت، ساک او را به امجدیه یا شیرودی می‌بردیم و بازی بسکتبال را با تشویق‌ها و شادمانی می‌دیدیم. این موجب شد که همین رشته را ادامه دهیم.»

دعای مادر
مرحوم مشحون درباره شرایط خانوادگی خود توضیح می‌داد که پدرش را زود از دست داده و مادرش همیشه تلاش می‌کرد که درس بخوانند: «عین جمله‌اش این بود که بچه، ورزش نون و آب نمی‌شه و درس را از دست ندهید. ما هم نمی‌توانستیم ورزش را از دست بدهیم.»
هر چند دعای خیر مادر در دوران ورزشی هم پشت برادران بود: «این وسط یک چیزی یادم می‌آید که من در تیم استقلال فعلی (تاج سابق) بودم و رضا برادرم که افسر پلیس بود در تیم پاس بازی می‌کرد. ما با هم بازی داشتیم. مغرب داشت شروع می‌شد. ساک‌ها روی کول برای خداحافظی از مادرم رفتیم. رضا به مادرم گفت که دعا کنید ما قهرمان شویم. او گفت که برو پسرم دعا می‌کنم که بازی را ببرید. پشت سر او من رفتم و گفتم که مادر دعا کن. به من هم جواب داد که برو پسرم دعا می‌کنم، تو هم قهرمان می‌شوی. وقتی از در بیرون آمدم، با خود گفتم که این چه دعا کردنی بود. از مادرم پرسیدم، او جواب داد که خب پسرم دعا کردم هر دو قهرمان شوید. گفتم که آخر نمی‌شود، یکی از ما باید قهرمان شود. مادرم گفت که برو پسرم، من دعایم را کردم. هر کدام بهتر بودید، قهرمان می‌شوید.»
 
شنا، والیبال و بسکتبال
بسکتبال تنها رشتهٔ مرحوم مشحون نبود و به گفتهٔ خود همزمان در والیبال و شنا فعالیت داشت، قهرمان ملی شنا هم شده بود تا روزی که ابراهیم نعمتی (مربی و داور چند رشته ورزشی) در زمان تمرین به لب استخر آمده و گفت: «بیا بالا، تو دیشب برای بسکتبال هم انتخاب شدی.»
مشحون این لحظات را خوب به یاد می‌آورد: «من را از آب بالا کشید. لباسم را پوشیدم و رفتیم. مرحوم آقای «سلیمی» رئیس فدراسیون بود، به من گفت که تبریک می‌گویم، تو برای تیم ملی بسکتبال انتخاب شدی. اصلا باور نمی‌کردم که این اتفاق برایم افتاده است. از شب تا صبح بالای پشت بام خانه راه می‌رفتم و هی خودم را نگاه می‌کردم، یعنی من انتخاب شده‌ام؟ مگر چنین چیزی در این سن و سال می‌شود؟ ولی شد دیگر. »
 
محبت دنیای ورزش مثل مادر
حضور محمود مشحون در تیم ملی تا یک دهه ادامه داشت و بعد وقت خداحافظی رسید: «احساس کردم که زندگی‌ام نمی‌چرخد. متاهل شدم و دارای فرزند بودم. تصمیم گرفتم که از ادامه حضور در تیم ملی انصراف دهم و به جای آن کار مربیگری کنم.»
 


مرحوم مشحون که کار مدیریتی در فدراسیون‌ها را از دبیری فدراسیون هندبال شروع کرده و در فدراسیون بسکتبال ادامه داد، در این مصاحبه تاکید داشت: «افتخارم در ورزش این بوده که هر چه توانستم، به کار بردم و در حد خودم به هر چه خواستم، رسیدم. می‌دانید که مادر برای همه ما عزیزترین است. بارها گفته‌ام که اگر مادرم مسئول تقسیم موقعیت‌ها در ورزش بود، انقدر به من موقعیت نمی‌داد که تشکیلات ورزش این محبت را به من داشتند.»
آخرین دورهٔ مدیریتی او از سال ۱۳۸۱ به عنوان رئیس فدراسیون بسکتبال بود. جایی که رمضان زاده سخنگوی دولت وقت را به عنوان رقیب می‌دید و به همین دلیل از مهرعلیزاده رئیس سازمان تربیت بدنی خواسته بود که «اگر انتخابات تشریفاتی است، اجازه دهید آبرو و حیثیتم حفظ شود.» مشحون در این انتخابات از مجمع رای گرفت و پس از آن تا اواسط دهه ۹۰ پیروز انتخابات ریاست فدراسیون بود. حتی وقتی که آخرین بار در جمع کاندیداها، برنامه‌ای هم ارائه نداد و به اعتبار نام خود برنده شد.
خلاصهٔ این دوران ۱۵ ساله به قول خود او این بود: «فدراسیونی را که فقط یک بار در سال ۱۹۵۱ میلادی، مدالی در دهلی نو با شرکت هشت تیم به دست آورده بود، تحویل گرفتیم و از سال ۱۳۸۱ به تدریج همه مدال‌های طلای آسیا را درو کردیم.
حاصل یک کار گروهی را به شکل بنر درست کرده بودیم و متاسفانه این بنرها را در سالن بسکتبال آزادی جمع کردند. به جایی رسیدیم که مدال اسکار جهان را برای اولین بار در ورزش، کنار آلمان، اسپانیا و یک کشور آفریقایی گرفتیم. این افتخار همزمان با المپیک ۲۰۰۸ نصیب من شد. به ایتالیا دعوت شدم و این اسکار را به من دادند. جالب است که به جز سه چهار نفر، کسی به من تبریک نگفت (با خنده)، ظاهرا کسی از این اسکار خوشحال نبود. ما هم جایزه را تقدیم موزهٔ ورزش و آقای «صالحی امیری» کردیم. »
حواس رئیس اسبق فدراسیون بود که این موفقیت‌ها را به کار گروهی و مشارکت جمعی از همکاران فدراسیون و بازیکنان نسبت دهد.
 
خداحافظی با بسکتبال به بهانه بازنشستگی


دوران ریاست محمود مشحون در سال ۱۳۹۶ با اجبار تمام شد. او در مصاحبهٔ تاریخ شفاهی ورزش ایران توضیح داد: «یک روز بحث بازنشسته‌ها پیش آمد که در هیچ فدراسیونی نباید بازنشسته‌ای حضور داشته باشد، مگر اینکه جبهه رفته یا خانوادهٔ شهید باشد. ما از خانوادهٔ شهید بودیم؛ ولی هیچوقت از این ماجرا استفاده نکردم. برادر بزرگ من شهید شده بود. تلاشی نکردم که بمانم؛ چون زمینه را مساعد نمی‌دیدم. احساس کردم که باید جا را به دیگری واگذار کنم. آقای «داورزنی» آن زمان معاون بودند. من را صدا کردند که بازرسی تاکید کرده: بازنشسته‌ای نباید باشد. گفتم که من از بازرسی و هیئت دولت مجوز دارم. جواب دادند که نه دنبال این هستند. من هم گفتم که هر وقت بخواهند، مشکلی ندارم. چند ماه بعد آقای سلطانی فر من را خواست و گفتند که بازرسی اجازه نمی‌دهد، اگر مدرک ایثارگری، جبهه یا خانوادهٔ شهید دارید، ارائه دهید. گفتم که من چه کار باید بکنم؟ استعفا نمی‌دهم، چون بدم می‌آید و استعفا برای آدم ضعیف است. من همه کارهای خود را انجام داده‌ام، شما رئیس هستید، حق شماست. بعد از آن به من نامه‌ای دادند که شما به دلیل بازنشستگی نمی‌توانید رئیس باشید. ما هم تشکر کردیم، کیف خود را برداشتیم و رفتیم که رفتیم.»
این پایان دوران محمود مشحون در دنیای ورزش بود و او شش سال بعد از این ماجرا در روز یکشنبه نوزدهم آذر از دنیا رفت. یادش گرامی.
 
منبع عکس دوم:‌ سایت بی بی سی فارسی
منعبع عکس آخر:‌ بهنام رنجکش

بازگشت به صفحه اخبار