محمد جمشیدی بعد از اتمام نمایشگاه حجمهای خود توضیح داد که هدفش پیدا کردن زبانی برای بیان اشتراک بسکتبال و هنر در زندگیاش بوده و مدعی اجرای آثار نمایشگاه نیست، بلکه ایده و طرح از او بوده است.
به گزارش ۳ ثانیه؛ نمایشگاه حجمهای محمد جمشیدی بسکتبالیست با تجربهی ایران با عنوان زمین مشترک از ۲۷ تیر تا ۷ مرداد در
گالری ثالث برگزار شد. دیدن آثار هنری با موضوع بسکتبال برای طرفداران این رشته تازگی داشت. به خصوص آنها که سن و سال کمتری داشتند با توپ بسکتبال در دست جلوی آثار عکس گرفتند و بقیه در میان دغدغههای زندگی این روزها، فرصتی برای دیدن زیبایی خلق شده با موضوع توپ و سبد بسکتبال پیدا کردند.
این نمایشگاه حاشیههایی هم در شروع داشت و در شبکههای اجتماعی در مورد اجرای آثار بحث شد. به همین دلیل همزمان با بازدید از نمایشگاه درباره انگیزههای محمد جمشیدی و سوالات پیش آمده صحبت کردیم. اینجا بخوانید:
ایدهی این کار از کجا آمد که یک بسکتبالیست وارد حیطهی هنری به این شکل شود؟ همیشه هنر جزئی از زندگیام بود و از بچگی خطاطی میکردم. جدیدا نقاشی را شروع کردم و ساز هم بخشی از زندگیام بود. بیشتر از اینکه ایدهای از پیش تعیین شده باشد، به نحوی دنبال زبانی میگشتم که ترکیبی از این دو (بسکتبال و هنر) را در زندگیام بیان کنم. فکر میکنم ترکیب این دو وجه من همین چیزهایی است که شما میبینید.
آثار واقعا زیباست و کسی که بسکتبال را دوست دارد لذت میبرد. ایدهی اینکه توپ و سبد را به این شکل نمایش دهی از خودت بود یا کسی پیشنهاد داد؟
نه، ایدهی خودم بود. همانطور که گفتم دنبال زبانی برای ترکیب بسکتبال و هنر میگشتم. اول با ترکیب تخته و فرش شروع شد. من دغدغهی هنرهای ایرانی را هم داشتم. فکر میکنم که صنایع دستی ما مثل خاتم کاری، منبت کاری و… رو به زوال میرود. به نظرم در بسترهای جدید از آن استفاده نشده بود و فقط مثلا از قلم زنی در سینی استفاده شده بود. خیلی وقتها حتی تنزل پیدا کرده، مثل خاتم کاری که روی جعبهی دستمال کاغذی از آن استفاده میکنند. به نظرم حیف است که این هنرها را به این شکل به دنیا نمایش دهیم. من بیشتر یک نگاه بین المللی هم به این موضوع داشتم. الان نمایشگاهم در ایران است، چون باید از اینجا شروع میشد؛ ولی این آثار حتما در دنیا سفر خواهد کرد و دوست دارم که کار را در جاهای مدرن و بین المللی نشان دهم.
اینجا اگر اشتباه نکنم امیر جدیدی بود که داشت قیمت آثار را میپرسید. کارها فروشی اند؟ بله، فروشی هستند و حدود هفتاد هشتاد درصد آثار فروش رفته اند.
همه ما در شروع نمایشگاه از ارائهی آثار بسکتبالیست هنرمند لذت میبردیم که یک روز توئیتر را باز کردیم و دیدیم که نوشتهاند این آثار مربوط به هنرمندان دیگری است و اسم آنها هم نیامده. این شیطنت یکی از کسانی بود که من با آنها کار کردم. بالاخره فکر میکنم وقتی از یک دنیا وارد جای دیگری میشوی، شاید پذیرفته شدن اولیه کمی سخت باشد. مهم نیست من کار خودم را میکنم و به نظرم پیامی که میخواستم دادم. در هنر معاصر اصلا مهم نیست که اجرا را چه کسی انجام میدهد، مهم ایدهای است که داده میشود، مثل معماری که ایدهی ساختمان و نقشه مال اوست و یک سری آدم میآیند کارهای دیگر ساختمان را انجام میدهند. این پذیرفته شده و در دنیای معاصر وجود دارد. اتفاقا ما اسم کسانی که اجرای این آثار با آنها بوده، آورده ایم. در اسکن اینجا و دفترچهی شناسنامهی آثار هست. چیزی نیست که من بخواهم از کسی پنهان کنم. اجرای این آثار با هنرمندانی بوده که کار را انجام داده اند، ولی ایده و طرح با خودم بوده است.
در آن پوستری که پیج نشر ثالث کار کرد خیلی روشن نبود و به نظر میرسید که صفر تا صد آثار کار خودت است. خیلی هم جای تعجب داشت که چه کسی میتواند همه این کارها را با هم انجام دهد؟ من که این هنرها را برای اجرا ندارم. اگر هم داشتم پیاده کردن این مجموعه حدود دوازده سیزده سال طول میکشید. این مسائل را واقعا همه میدانند و بعضیها شیطنت میکنند. در حالی که واقفند این کار در دنیا نرمال است و همه انجام میدهند. چیزی نیست که من راجع به آن توضیح بدهم. ایده است که چیزی را میسازد. میتوانند بروند و راجع به جف کوز بخوانند یا حتی هنرمندان قدیمی مثل آقای تناولی که قدیم خودش انجام میداده، ولی همین الان ایشان ایده و طرح میدهند و کار را برایشان انجام میدهند. هنرمندان زیادی هستند که این کار را انجام میدهند.
کدام یک از این آثار کار خودت است؟ از لحاظ دستی هیچ کدام؛ ولی طراحیها را خودم انجام دادم.
مثلا همان مورد خطاطی؟
بله یا تصویر آرش. من برای مثال با معرق آشنایی نداشتم و با خود هنرمندان همفکری میکردیم که مثلا من چنین چیزی را میخواهم و کار را انجام میدادند.
هزینهها را هم خودت داده بودی؟ بله هزینهها را خودم دادم.
پس تمام قرارداد پارسالت را برای این کار دادی. (با خنده) این عشقم است دیگر، چیزی که من را به شوق میآورد. هزینه هم دارد. من واقعا از قبل به هزینهها فکر نمیکردم یا اینکه فروش برود یا نه. بیشتر دوست داشتم که پیامی را برسانم.
حالا برنامه داری که به کشور دیگری بروی؟ بله از من در دوبی و فرانسه دعوت شده و انشالله در چند ماه آینده نمایشگاهی در این کشورها خواهم داشت.
بسکتبال را هم که رها کردی؟ نه، من همین حالا هم روزی چهار پنج ساعت تمرینم را میکنم. من ورزشکارم و خودم را هنرمند نمیدانم. ورزشکاری هستم که به هنر علاقه دارم. فکر میکنم که حداقل سه چهار سال دیگر جا دارم که در سطح بالایی بسکتبال بازی کنم.
از آنجایی که مخاطب ما بسکتبالیها هستند، کمی هم درباره بسکتبال صحبت کنیم. فکر میکنم که پارسال برای تیم کاله خیلی سال بدی بود. هم خودت مصدوم شدی و هم تیم خیلی خوبی که جمع شده بود، به نتیجه نرسید.
من فکر میکنم که این تیم پارسال پتانسیل قهرمانی داشت. شانس چیز خیلی مهمی است و در ورزش اتفاقات غیر قابل پیش بینی میافتد. این برای ما پارسال رخ داد. ورزش است دیگر، همیشه قهرمانی نیست.
الان که کاله اعلام کرد تیم سال بعدش جوان است. خودت با تیم دیگری صحبت کردی؟ من با یکی دو جا صحبت کردهام و شرایط را میسنجم.