ارسلان کاظمی یکی از بهترین فصلهای دوران حرفهای خود را سپری کرد و حتی باوجود نرسیدن تیمش به فینال شایستهی تقدیر است.
ارسلان کاظمی بعد از چند سال جای درستی در زندگی ورزشیاش ایستاده؛ جایی که میتواند به خودش افتخار کند و بگوید تصمیمهای درستی گرفته و انتظار داشته باشد برای این تصمیمهای درست تحسین شود. خبر خوب اینجاست که ارسلان گویا خودش به این نتیجه رسیده که برای رسیدن به هدفش باید جای صحیح ایستاده باشد؛ تصمیمی که میدانم در آینده حتما به سود او که از سرمایههای ما است خواهد بود.
وقتی ارسلان دیگر به تیم ملی دعوت نشد، موافق نظر سرمربی تیم ملی بودم. چه از منظر فنی و چه از منظر غیرفنی شایستهی حضور در تیم ملی نبود. از نظر فنی که برای مدتی حرف خاصی نداشت و بیرون از زمین هم سر و گوشش پی حاشیه میجنبید و اجازه میداد آدمهای ناسالم به جایش صحبت کنند.
مدتها این آدمهای ناسالم بوق دست گرفته بودند که آی ارسلان را به تیم ملی دعوت کنید اما خودش در زمین نمایشی نداشت که چنگی به دل بزند و آدم را مجبور کند برای سرمربی تیم ملی بنویسد که آقا جان این بازیکن را «باید» به تیم ملی دعوت کرد. برای مدتی ارسلان پیشرفت که نکرد هیچ پسرفت هم کرد. در زمین سایهای بود که دنبال توپ میدوید و گاهی اثری از خودش نشان میداد اما رقبایش برای پست چهار تیم ملی داشتند همدیگر را میدریدند و این همان چیزی بود که احتمالا شبها در فکر شاهینطبع سپری میشد: چرا بین کسی که خودش را میکشد تا پیراهن تیم ملی را بگیرد و کسی که تلاشی نمیکند باید دومی را انتخاب کنم؟
از یک جایی به بعد دیگر داشت فراموش میشد ماجرا. تیم ملی به المپیک رسید و بعد از اینکه لوس بازی آن آدمهای ناسالم با نتیجهی «تیم ملی» تمام شد همه دیدند که نه بسکتبال بدون ارسلان کاظمی هم کارش پیش میرود و حالا هرچقدر آنها خودشان را بزنند که «اتفاقی» بوده، علم بسکتبال میگوید احتمال وقوع چنین اتفاقی آنقدر کم است که بتوانیم بگوییم نبوده.
شاید اصلا از همین جا بود که ارسلان فهمید آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت؛ از همین جا بود که فهمید اگر میخواهد در المپیک بازی کند و اگر میخواهد برای بعد از المپیک همچنان سری در سرهای بسکتبال ملی ایران داشته باشد باید مسیرش را تغییر دهد.
از اول لیگ منتظر سری شیمیدر – گرگان در پلی آف بودم. منتظر بودم ببینم آیا هیولایی که باید در ارسلان باشد، هنوز زنده است یا نه. کجا بهتر از پلی آف؟ چه تیمی بهتر از تیم شاهینطبع؟ چه بازیکن مقابلی بهتر از مایک رستمپور؟ مایک را بازیکن خوبی میدانم. آدم حرفهای هم میدانمش و میدانم او هم آماده بود مقابل ارسلان خودی نشان دهد.
بسکتبال ورزش انفرادی نیست اما وقتی به سه بازی این سری که در آخر با برتری مطلق گرگان تمام شد نگاه میکنم، میبینم آن هیولایی که باید در ارسلان باشد، هنوز زنده است؛ جانوری که هر لحظه باید او را در زمین به هیجان بیاورد و اجازه ندهد به رخوت بیفتد.
ارسلان در این سری خوب بود؛ خیلی خوب بود. هنوز با آن چیزی که یادمان میآید فاصله دارد اما در یکی دو سال اخیر این بهترین ارسلان کاظمی بود که دیدم. امیدوارم خودش اما از خودش راضی نباشد چون باید بداند که از خودش هنوز فاصلهی زیادی دارد. اگر راضی باشد دوباره میشود همان بازیکن کرخت و سایه که این اواخر بود.
در این چند وقتی که کاظمی به تیم ملی دعوت نمیشد یکی دو بار نوشتم هیچ مربی عاقلی بازیکن خوب و مفید را حتی اگر پدرکشتگی با او داشته باشد کنار نمیگذارد چون نتیجه میخواهد. حالا و با این سه نمایش خوب کاظمی میتواند مدعی باشد که شایستهی یکی از پیراهنهای تیم ملی است.