قبلتر نوشتم از قدمای منتقدین یک نفر رفته با رییس فدراسیون چای و شیرینی خورده و بساط نقد در کانال و سایتش برچیده شده. اوضاع اما خرابتر از این حرفهاست.
در آن
یادداشت، نوشتم تا زمانی که منتقدین فدراسیون بسکتبال پلاستیکی باشند و بشود اینطور نقدشان را خرید، بسکتبال هرگز پیشرفت نمیکند. تا وقتی آن یکی تلویزیون بروی سلبریتی با یک حکم نیمبند و یک سفر ژاپن ماست نقد کردن طباطبایی را کیسه کند و این یکی «مفهومینویس» باتجربهتر و خوشذوقتر با بریده شدن پای شاهینطبع از فدراسیون دست دوست همگرایش را بگیرد، برود فدراسیون و بشود دوست خوب تیم ملی، این بسکتبال خرابتر میشود که درست نمیشود.
تا اینجا البته غم ما یکی بود اما به قول آن بزرگوار اگر غم ما یکی بود که خوب بود. غم اینکه یأجوج و مأجوجِ دور و بر آن مفهومینویسِ سابقا قوینیس ریسه شدهاند در فدراسیون را اما نمیدانم کجای دلم بگذارم. به پیر به پیغمبر آن حکمی که طباطبایی برای آن پست میزند به لعنتی هم نمیارزد. آن زمان که دکتر هنوز در سراشیبی نبود و سرش در بسکتبال بالا بود من پشت آن میز نشستم؛ بهخیال اینکه تکانی میدهیم اما از این برادر کوچکتان بپذیرید که در آن دیگ سر هیچ حرامگوشتی نمیپزند. من هم دیدم خبری از تغییر نیست، مالهکشی هم کار من نیست، مجبور شدم دروغ بگویم که جای دیگر کار بهتر پیدا کردم و نمیخواهم باشم و رفتم.
این آخری که رفت کت در کت «رییس احمدی» عکس یادگاری انداخت و در حکمی برایش نوشتند «نظر به شایستگی، تجربه، تعهد و امانت داری جنابعالی...» را من کجای دلم بگذارم؟ هم او که ۱۷ مهر ۱۴۰۰ کمتر از یک ماه قبل از فشردن دست رییس فدراسیون نوشته بود:
ممکن است این حرف ما به مذاق بسیاری از پیشکسوتان و اهالی بسکتبال خوش نیاید و اعتقادشان بر این باشد که مطرح کردن آن بذر ناامیدی را در دل منتقدین می کارد و البته حق هم دارند ، اما بالاخره باید با واقعیات روبرو شد . حتی اگر حرف های مسئول کمیته امور استان های فدراسیون بسکتبال را یک «پروپاگاندا » یا «سیاه بازی»هم بدانیم نشان می دهد که رامین طباطبایی و زیردستانش در فدراسیون، به اصطلاح بازی انتخاباتی را بلد هستند و می دانند که چگونه باید سایر رقبا را از گردونه خارج کنند . بسیاری از منتقدین فدراسیون بسکتبال در ماه های گذشته چنان در رسانه ها و در محافل خصوصی صحبت می کردند که گمان می کردیم کار رامین طباطبایی تمام شده است اما حالا با خالی کردن عرصه ، در پازل آقای رئیس بازی کرده و به گمان زبان سرخ نویس کار را به جایی رسانده اند که مع الاسف باید بنویسیم دورنمایی جز تمدید عزلت نشینی استخوان خرد کرده های بسکتبال برای ۴ سال آینده متصور نیست....
واحیرتا! چطور میشود آدمی امروز بنویسید که تمدید حضور طباطبایی در فدراسیون میشود
«عزلتنشینی استخوان خرد کردههای بسکتبال» و ۲۰ روز بعد برود محرم اسرار همان آدم شود.
ماندهام چه بنویسم. اینهمه نوشتیم و نوشتند که امروز بشود این؟ شمایی که این چند خط را میخوانید اگر فردا به هیچ نقدی اعتنا نکردید من غلط میکنم حرفی بزنم. نقدها بو میدهند و منتقدین پلاستیک کهنههایی شدهاند که روسا میخرند و جایش ماهی گلی شب عید میدهند.