تیم ملی بسکتبال ایران دیشب در پنجره دوم انتخابی کاپ آسیا مقابل قطر شکست خورد. یادداشت شهریار افشارها درباره این بازی را بخوانید.
۳ ثانیه- شهریار افشارها؛ نمایش ضعیف تیم ملی بسکتبال کشورمان در دیدار با قطر و شکست از این تیم پس از ۱۸ سال موجب انتقاد گسترده از تیم ملی شد.
شاید طرح بهانههای مثل «چند ملیتی» بودن بازیکنان تیم مقابل و «تغییر نسل» در تیم خودی، رسانههای عمومی را تا حدودی آرام کند؛ اما مخاطب تخصصی بسکتبال با تماشای مسابقه نقاط ضعف را میبیند و به سادگی از کنار آن عبور نمیکند.
معارفه حین مسابقهسوتیریس مانولوپولوس که در دیدار مقابل قطر برای اولین بار در یک مسابقه رسمی روی نیمکت تیم ملی قرار میگرفت، چالش بزرگی برای بازی دادن به ترکیبهای جدید و انجام تعویض در زمانهای مختلف بازی داشت. عدم شناخت کافی سرمربی نسبت به پرسنل و تواناییهای آنها در مقاطع مختلفی از بازی (با انجام یا عدم انجام تغییرات) خود را نمایان کرد.
انجام تغییرات پیاپی در ترکیب تیم ملی بیش از آنکه موجب بهم ریختن برنامههای مربی حریف باشد، ریتم تیم خودی را هدف قرار میداد و باعث شد تا هرجا در فواصل این تغییرات برتری از آن ما بود توانایی حفظ و افزایش آن را نداشته باشیم.
از سوی دیگر در زمان کلیدی مسابقه، ناآشنایی مربی با توانایی بازیکنان درون زمین و روی نیمکت برای ما دردسرساز شد.
هرچند با وجود نداشتن بازی تدارکاتی رسمی و برگزار نشدن دیدار اول انتظار مشکلات اینچنینی وجود داشت؛ اما دیگر اعضای ایرانی کادر فنی میتوانستند در این مسابقه ابتدایی در انجام تعویضها نقش پر رنگتر و بهتری ایفا کنند.
دفاع: نیاز به تلاش بیشتر
کادر فنی با استفاده از فرصت تماشای بازی روز جمعه تیم قطر مقابل هند دست بالاتر را در تصمیمات پیش از مسابقه داشت.
یکی از این تصمیمات انتخاب نوع دفاع تیم ملی با توجه به ضعف گاردهای قطر در انتقال توپ و برتری بازیکنان پست آنها در منطقه رنگی بود.
هرچند این نوع دفاع و فشار روی توپ در فضاهای دور از سبد قابلیت اجرا در مقابل همه را ندارد، اما میتوان گفت برای این مسابقه انتخاب درستی بود.
مشکل اما در نحوه اجرای این دفاع خصوصا در شرایط پر استرس مسابقه بود. جدا از ضعف برخی بازیکنان ما در دفاع انفرادی، هماهنگی لازم در تقسیم وظایف دفاعی در لحظات پر فشار بازی وجود نداشت و این ناهماهنگی در بدترین زمانها برای ما گران تمام شد.
حمله: نبود بازیکنان خلاق
شاید برای اولین بار در دو دهه گذشته تیم ملی ما در یک مسابقه رسمی بدون یک بازیکن با تجربه و خلاق در حمله به میدان رفت.
در فراز و نشیب این سالها همیشه بازیکنانی با خلاقیت تهاجمی و تجربه بالای بازی گره گشای ضعف ساختاری ما در حمله بودند.
اما حالا ما دیگر باید به نبودن بازیکنانی مثل صمد نیکخواه و حامد حدادی در زمین عادت کرده باشیم. هرچند غیبت مقطعی محمد جمشیدی و بهنام یخچالی در این ضعف شدید تهاجمی تیم تاثیر داشت؛ اما مشکل ما در حمله بسیار عمیقتر از غیبت یکی دو بازیکن بود.
در بازی دیشب اولویت اول و تاکید مربی بر استفاده از ضد حملات بود که تا حدود زیادی به امتیاز گیری محدود تیم کمک کرد؛ اما در مواقعی که استفاده از ضد حملات اجرایی نمیشد، انتخاب آقای مانولوپولوس ستهای حمله بلند و گردش توپ زیاد بود. بازیهایی که متاسفانه به درستی در ترکیب تیم جا نیفتاده و همچنان نبود بازیکن خلاق در ایجاد برتری اولیه این حملات شدیدا احساس میشد.
در بین ترکیب فعلی تیم ملی شاید فقط محمد امینی و سینا واحدی توانایی ایجاد برتریهای نفر به نفر در بازی را داشته باشند. البته برای استفاده از خلاقیت همین گزینههای محدود هم برنامه ریزی کاملی وجود نداشت.
بدترین قسمت حمله تیم هم توپهای از دست رفته و آرایش تهاجمی اشتباه ما در پر نکردن نقاط امن حمله در زمان ثبت ترن اور بود که به تیم حریف اجازه میداد تا با توپربایی در سریعترین زمان ممکن به سبد ما برسد.
ترکیب خلاقیت کم بازیکنان، فضا سازیهای اشتباه، انتخابهای غلط تیمی و انفرادی و حضور ترکیبهای متنوع و ناموزون در زمین یکی از ضعیفترین عملکردهای هجومی تیم ملی را در شبی که متین آقاجانپور عملکرد تاریخی در پرتابهای ۳امتیازی داشت، رقم زد.
امیدوار نباشیم چه کنیم؟
با تمام این توصیفات با این تک بازی نمیتوان در مورد سرمربی جدید تیم ملی اظهار نظر قطعی کرد.
هرچند در حمله و دفاع برنامههای مربی اثر گذاری لازم را نداشت اما میشد دید که تیم با یک استراتژی (هرچند ناکارآمد) به میدان آمده و همین که مربی در ذهنش طرحی برای بازی داشت کمی او را از همکاران قبلیاش جلوتر میگذارد.
میتوان امیدوار بود با اضافه شدن جمشیدی و یخچالی و شناخت بیشتر سرمربی از بازیکنان، کمی از مشکلات حمله کاسته شود؛ اما نیاز به ایجاد نگاه جدید در حمله تیم ملی همچنان به شدت احساس میشود.