سرمربی تیم بسکتبال آورتای ساری که اعتقاد دارد تیمش بعد از انحلال دیگر انسجام پیدا نکرد، تاکید میکند که مسئولان این باشگاه هزینه میکردند و با برخی اقدامهای خود انگار خودزنی کرده و پول هزینه شده را هدر میدادند.
به گزارش ۳ ثانیه؛ تیم بسکتبال آورتای ساری امسال به یکی از شگفتی سازهای لیگ تبدیل شده بود که در میانهٔ لیگ، مالک باشگاه تصمیم به انحلال گرفت و حدود یک هفته بعد به لیگ بازگشت. سیامک ویسی سرمربی آورتا در پایان فصل عادی از آورتا جدا شده و این تیم را در دو بازی آخر همراه نکرد. ویسی در مصاحبه با ۳ ثانیه درباره اتفاقات این فصل توضیح داد. بخش اول مصاحبه را اینجا بخوانید:
آشنایی شما با آورتا از کجا بود؟قبل از شروع این فصل لیگ برتر، یکی از دوستان آنجا با من تماس گرفتند و با حضور آقای عباس جمشیدی مدیر باشگاه صحبت کردیم. آورتا یک هولدینگ با چند شرکت است که شرایط نزدیک به هم دارند. مدیریت یکی از کارخانهها با آقای جمشیدی بود و تیم هم در واقع به ایشان تعلق داشت.
باشگاه در این مرحله چقدر کمک کرد و در جذب بازیکن همراه شما بود؟تقریبا همکاری لازم را انجام داد. حقیقتش آن مقدار پولی که قرار بود برای قراردادها باشد، خیلی برای من مشخص نبود. با چند نفر از بچهها مثل احسان دلیرزهان صحبت کردیم. متاسفانه آن رقم مورد نظر احسان را نتوانستیم تامین کنیم. صحبتهایی با اصغر کاردوست هم شده بود که به عنوان بازیکن پست در تیم ما باشد. رقم مورد نظر او هم با باشگاه اختلاف داشت. خیلی بچههای دیگر هم بودند تا در نهایت با بودجه و شرایطی که بود، توانستیم بازیکنان این فصل را در اختیار بگیریم.
گفته بودید که قبل از شروع لیگ، تیم را بسته بودید تا به شما گفتند که اوکی شده و مدیر مجموعه موافقت کرده، یعنی تا اینجا موافقت انجام نشده بود؟تقریبا نزدیک به دو ماه در ساری تمرین کرده بودیم. توافقات نهایی مالی انجام شده بود و تازه بعد از این زمان گفتند که ما موافقت نهایی را برای حضور گرفتیم. خود من تعجب کردم که یعنی تا الان موافقتی صورت نگرفته بود؟ اگر بعد از دو ماه موافقت نمیشد، چه اتفاقی میافتاد؟
این در شرایطی بود که قراردادها را بسته بودید، درست است؟بله، ما قراردادهای فدراسیونی را هم ثبت کرده بودیم. خب قراردادهای الکترونیکی نیازمند این است که مدیرِ مسئول پای قرارداد را امضا کند که این اتفاق نیفتاده بود.
فکر میکنم فصل برای شما خیلی خوب شروع شد و نتایج خوبی گرفتید. از نیم فصل اول برایمان بیشتر میگویید.ما به عنوان یک تیم سال اولی با تیمهای سختی مثل کاله، مهرام و نفت آبادان بازی کردیم. بعد از این سه هفته اول تقریبا شرایط بهتر و منسجمتر شد. بازیکنان خارجی جا افتادند و شرایط نرمال شد. بعد از آن در هر بازی، شرایط تیمی ما بهتر میشد.
میشود رنج قیمت بازیکنان خارجی خود را بگویید.بازیکنان بلندتر خب قرارداد بالاتری دارند. آن گارد خارجی (درک جین فری من) هم که داشتیم، شاید از بهترین گاردهای لیگ میشد. او در نیم فصل اول در یکی دو شاخص جزو پنج تای اول لیگ شد. بازیکن گارد ما در حد ۳۰۰۰ دلار میگرفت. قرارداد آن یکی بازیکن (ون درلیست) کمی بیشتر بود.
شما نتایج خیلی خوبی گرفتید و دو تیم از چهار تیم بالای جدول را بردید، بازی نزدیکی با ذوب آهن داشتید، نفت، مهرام، طبیعت و مس را بردید. خیلی کار بزرگی بود و لقب شگفتی ساز روی تیم شما مینشست. در حالی که به نظرم تیم شما با سایز پایینی هم بود و میتوان گفت با ترکیب کوتاهی وارد لیگ شدید. درست است؟بله، من نمیگویم که بازیکن پست نداشتیم؛ ولی بازیکنانی نبودند که بازی پشت به حلقهٔ خوب انجام دهند.
شما در بیشتر دقایق بازی از ابراهیم بیگی و وندرلیست به صورت همزمان استفاده میکردید. هیچ کدام بازیکن تخصصی پست پنج نیستند.
بله دقیقا.
چطور با این ترکیب بازی کردید؟سعی کردیم که از این نقطه ضعف به عنوان نقطه قوت خودمان و ضعف تیمهای مقابل استفاده کنیم. خوشبختانه هر دو بازیکن از شوت بیرونی خود استفاده کردند. ما در چند بازی مقابل تیمهایی که بازیکن پست داشتند، سعی کردیم در حمله از این برتری خود استفاده کنیم. شوت بیرون را با بازیکن بلند داشتیم و در اسکرینهایی که اتفاق میافتاد، اگر بازیکنان بلند تیمهای مقابل بالا نمیآمدند، ما موقعیت شوت بیرون بازیکن پست و بازیکن کوتاه را همزمان داشتیم. این به نظرم برایمان نقطه قوت شد.
این در بازیکنان پیرامونی هم بود. نیما فتحی و مجید رحیمیان بازیکنانی با سایز بالا نیستند. فکر میکنم شما در هر رویارویی از نظر سایز کوچکتر بودید. در حمله با فضاسازی و بازیهای سریع از این موقعیت استفاده میکردید. در دفاع چه میکردید؟در یک سری از بازیها، سعی میکردیم که فشار دفاعی خود را تمام زمین بگذاریم تا تیمهایی با برتری فیزیکی، تایم لازم برای حمله را نداشته باشند. این خیلی به ما کمک میکرد. گاه و بیگاه هم از دفاع زون استفاده میکردیم، ولی دفاع زون ما خیلی مطمئن نبود و فقط در تغییرات کوتاه مدت به ما کمک میکرد. بچههایی که اسم بردید، شاید از نظر سایز کوتاهتر باشند؛ ولی از تمام تواناییهای خود استفاده میکردند.
فکر میکنم که بازیکنان پر دل و جرئتی داشتید. خوشبختانه آن کسانی که در تیم بودند، علاوه بر اینکه با دل و جرئت بودند، خیلی هم میخواستند که کار بزرگی انجام دهند. تا زمانی هم که شرایط نرمال بود، این اتفاق افتاد.
در نیم فصل اول اتفاق یا حاشیهٔ دیگری هم بود که شما را نگران کند؟در هفته پنجم که میخواستیم برای بازی با طبیعت به تهران بیاییم تا شب قبل از مسابقه مشخص نبود که تیم به تهران میآید یا نه؟ اتفاقا آن بازی را هم بردیم.
یعنی ممکن بود که تیم نیاید و باخت فنی بخورید؟صحبت این بود که باخت فنی میخوریم، باخت در بسکتبال یک امتیاز دارد و ما یک امتیاز از دست میدهیم. بالاخره خودمان را رساندیم. تیم را اعزام کردند و بازی در تهران انجام شد، ولی چنین شرایطی زیاد بود.
دلیلش مسائل مالی بود؟واقعیتش این است که در آورتا مشکل مالی به این شکل نبود. همه چیز نرمال بود، ولی متاسفانه زمانی که مسئول این کار برای دریافت هزینههای یک سفر مثل ایاب و ذهاب مراجعه میکرد، با مشکل مواجه میشد. این مشکلات همیشه بود، حتی در دور برگشت که برای بازی با مهرام به تهران آمدیم. فرضا اگر فردا با مهرام بازی داشتیم، ساعت ۹ و ۱۰ امشب از ساری راه افتادیم و ۲ صبح فردا به هتل رسیدیم، یعنی تمرین هم نکردیم.
واکنش شما به این شرایط چه بود؟چند بار به آقای جمشیدی گفتم که شما هزینه میکنید. بالاخره پول را در بسکتبال خرج میکنید، ولی اینطوری اصلا نتیجه نمیگیرید. مثل این است که خودزنی میکنید. متاسفانه ساختار آورتا تقریبا یک نفره بود و ساختار یک باشگاه نبود. وقتی آقای جمشیدی نبود، هیچ کاری انجام نمیشد و شرایطی برای تیم نبود.
این مشکلات در زمان غیبت آقای جمشیدی پیش آمد؟ایشان قبل از انحلال تیم دیگر نبودند و او را تا آخر فصل ندیدیم.
به بحث انحلال برسیم. چه اتفاقی افتاد؟ ما در دور برگشت، تیمهای مهرام، آبادان و پدافند را با اختلاف مورد نیاز بردیم. بعد از چند برد متوالی یکباره گفتند که تیم منحل است. قبل از آن به مشهد رفته بودیم و به بچهها چک داده بودند که مبلغی را دریافت کنند. بچهها پرسیده بودند که ما چک را بگیریم؟ جواب مثبت داده بودند.
چک را آقای جمشیدی داده بود؟ در نبود ایشان باید از چه کسی پول میگرفتند؟بله، در غیاب ایشان هم از پدرشان باید پول دریافت میشد. بعد از اینکه تیم از مشهد برگشته بود، بچهها به بانک رفته بودند که پول را دریافت کنند. پولی در حساب نبود، یکی دو بازیکن چک را به حساب گذاشته بودند و صحبتی از برگشت هم نبود. همان شب یا روز بعد گفتند که تیم منحل است. همه میگفتند تصمیم احساسی؛ ولی من قبول ندارم که تصمیم احساسی باشد. به هر حال کسی که چند کارخانه دارد و آدمهای زیادی برای او کار میکنند، نمیتواند تصمیم احساسی بگیرد.
هیچ مشکل شخصی یا بگو مگویی بین نفرات وجود نداشت؟اصلا، هیچ چیزی وجود نداشت. گویا ایشان از این ناراحت شد که چرا این چکها به بانک رفته است. همان روز هم به ما گفتند که اگر امروز هتل را تخلیه نکنید، هزینهٔ هتل هم دیگر به عهدهٔ خودتان است. من خودم وسایلم را جمع کردم و رفتم، چون کار دیگری نمیشد انجام دهیم. یکی دو تا از بچهها که مانده بودند، یک شب اضافه پول هتل را هم خودشان دادند.
خود آقای جمشیدی که به بسکتبال علاقه داشت و ظاهرا این رشته را از پایه شروع کرده بود. چه شد که تیم را رها کرد؟متاسفانه من اطلاع خاصی ندارم. از خیلیها هم پرسیدم، گفتند که مسافرت کاری در ژاپن است و شرایط شغلی او ایجاب میکند. من خبر دقیقی نداشتم که کجاست و دیگر تماسی با ما نداشتند.
چند روزی تیم منحل شده بود، چه اتفاقی افتاد که برگشتند؟حدود پنج روز این شرایط بود. دوباره خود جمشیدی پدر گفته بودند که بچهها را برگردانید. نمیدانم کسی با او صحبت کرده بود یا خودش فکر کرده بود که این تیم برگردد. خودم اصلا موافق برگشت نبودم. روزی که تیم منحل شد، میگفتم که دیگر این بچهها را نمیتوان جمع کرد و اگر برگردند، دیگر آن بچههای سابق نیستند. متاسفانه دیگر تیم نتوانست آن شرایط نرمال را داشته باشد.
چه شد که از تصمیم اولیه برگشتید و به تیم اضافه شدید؟ما با آقای کسایی پور صحبت کردیم که بچهها را ول نکنیم. بعضیها شرایط روحی مناسبی نداشتند. خیلی از بچهها وقتی تیم را ترک کردند، گریه کردند، چون با هم دوست شده بودند. من خیلی به این اعتقاد دارم که رفاقت بین بازیکنان، کادر و عوامل را حفظ کنی، خیلی جاها به شما کمک میکند. این انحلال دیگر انسجام تیمی را از بین برد و نتوانستیم به شرایط قبل برگردیم.
فکر میکنم که شما در بازگشت، هفت بازی را باختید؟بله، من که چند ماه شب و روزم با بازیکنان سپری شد، کاملا برایم قابل لمس بود که دیگر آن بچهها نیستند. بازیکنانی که دل و جان خود را مقابل تیمهای بزرگ میگذاشتند، در بازی مقابل تیمهایی که میتوانستیم ببریم، از نظر شرایط روحی و جسمی نتوانستند.
شما تا آخرین بازی فصل عادی با تیم آورتا بودید؟بله دور برگشت که تمام شد، برای بازی حذفی مقابل پدافند با آقای زارع و دیگر دوستان صحبت کردم که من دیگر برنمی گردم. شرایطی بود که نمیتوانستم بیشتر از آن بمانم. حتی اگر این تیم میتوانست شرایط نرمالی با بازیکنان خارجی داشته باشد و بازیکنان مثل اول فصل بودند، من احساس کردم که دیگر نمیتوانم کمکی به این تیم کنم.
از وضعیت فصل آیندهٔ آورتا خبر دارید؟خیلی در ارتباط نبودم، ولی خب طبق چیزهایی که خودشان میگویند، میخواهند که تیمداری کنند. این را هم بگویم که خود عباس جمشیدی، آدم مثبتی است و دوست دارد که در بسکتبال حضور داشته و تیم خوبی داشته باشد. امیدوارم که ادامه دهند و شرایط واقعا خوبی را برای تیم فراهم کنند. یعنی اگر بخواهند که هزینهای کنند و پولشان هدر نرود، باید شرایطی را فراهم کنند و مجموعهای از آدمها را بگذارند که آن مجموعه آدمها، کار را جلو ببرند. به نظرم اگر در سوپرلیگ ایران یک یا دو نفر کار تیم را پیش ببرند، غیرممکن است. مخصوصا که در شهرستانی سالن نداشته باشی و بازیکن رده بالا بیشتر از پنج شش نفر نداشته باشی.
وضعیت میزبانی آنجا چطور بود؟ اوایل فصل صحبت شد، گفتند که از هفته سوم به بعد در سالن ساری تمرین کرده و مسابقه میدهید. متاسفانه تا آخر فصل این مشکل حل نشد. بزرگترین مشکل کف سالن بود.
تمرینات شما در همین سالن بود؟نه محل اسکان ما در ساری بود، تمرینات در سالن تمرین جوانان کاله در بابل بود و بازیها در آمل برگزار میشد. یک بار هم پیش نیامد که ما در همان ساعت بازی، تمرین کنیم. تمرینات ما هفت شب به بعد بود. در پاییز و زمستان تا تمرین تمام شده و ۶۰، ۷۰ کیلومتر به ساری برگشته و شام بخوریم، ساعت ۱۲ شب میشد. خیلی از زمان تمرینات را به دلیل فاصلهٔ محل تمرین و اسکان از دست دادیم.
آورتا هوادار دارد؟این تیم هواداران زیادی دارد و از زمان مسابقات دسته یک هم که میدیدم، همیشه سالن پر بود. وقتی بازی در شهرستان دیگری برگزار میشود، شاید کسی رغبت نکند یا مسائل اقتصادی اجازه ندهد که این مسیر را تا سالن بیایند. متاسفانه به جز چند لیدری که زحمت میکشیدند و تا آمل میآمدند، دیگر کسی برای تماشای بازی نمیآمد.
یعنی عملا پتانسیل هواداری تیم هم از دست رفت. مجموع این شرایط و خبر انحلال برای تیمی که خوب نتیجه میگرفت، جامعهٔ بسکتبال را هم شوکه کرد. به نظر شما باید چه کار کرد که این اتفاقات رخ ندهد؟اینکه قوانین ما سخت نبود، به نظرم منطقی است. من جور دیگری به این قضیه نگاه میکنم، مثلا تیمهایی مثل پدافند و رفسنجان سال بعد تیمداری نکنند. آیا تیمهای جایگزینی داریم که انقدر هزینه کنند یا سالن داشته باشند؟ امیدوارم تیمهای دسته یک این شرایط را داشته باشند؛ ولی ما باید قوانینی برای کل لیگ بگذاریم. به نظرم آمدن سازمان لیگ خیلی خوب است؛ اما خیلی فاصله هست بین کاری که انجام داده و کاری که باید انجام دهد. سازمان لیگ باید مجموعهای باشد که منافع باشگاهها را در نظر بگیرد؛ ولی این را از یاد نبرد که فدراسیون اهدافی دارد که باید به این اهداف برسد.
شما هر دو سمت را لمس کردهاید. از طرفی میدانید که باشگاهها وقتی زیر ساختی برای درآمد وجود ندارد، چقدر سخت وارد میشوند. بخش دیگر هم این است که وقتی چنین اتفاقاتی میافتد، چقدر آسیب ایجاد میکند. به نظر شما چطور باید قانون نویسی شود؟یکی از راهها میتواند این باشد که کف و سقفی برای هزینههای تیمهای تازه وارد در نظر بگیرند. مثلا اگر تیم سال اولی از بازیکن پنج میلیاردی استفاده میکند و اهداف بزرگ داشته باشد، فدراسیون میتواند اجازهٔ چنین کاری را ندهد و بگوید که شما تا این سقف میتوانید هزینه کنید. خیلیها سال اول نمیدانند که هزینهٔ تیمداری چقدر است و وقتی وارد میشوند، فکر میکنند که اشتباه کردهاند.
آن تضمین باید باشد؛ ولی متاسفانه عملی نیست. با توجه به خلاهای قانونی در خیلی موارد به حق خود نرسیدهایم. این اتفاق باز هم میافتد که تیمی یک سال بیاید، نتواند پول بدهد و برود. ما میتوانیم بودجهٔ آنها را کنترل کنیم که بتوانند پول را پرداخت کرده و در لیگ بمانند.
شما سطح لیگ امسال را به عنوان یکی از مربیان این فصل چطور دیدید؟این نظر شخصی من است که خیلی سطح بالایی نداشت. قبلا وقتی بازی میکردید، سه چهار تیم مشخص بودند و بقیه برای شرایط میجنگیدند. الان شاید تیمها نزدیک به هم بازی میکنند، ولی به نظرم سبک بازی در لیگ تغییر میکند و در پروسهای سه چهار ساله نسل بازیکنان جدید جایگزین بازیکنان قدیمیتر میشوند. بازیکنانی که شاید اسمی نبودند، بیشتر مطرح میشوند.
سوالی که شاید کمتر در رسانههای ایران مطرح میشود. به نظرتان بهترین مربی این فصل چه کسی بود؟ خودتان هم جزو این گزینهها هستید.من خودم را هیچ وقت جزو مربیان خوب حساب نکردهام و برایم خیلی اهمیت ندارد. همین که بدانم کارم را درست انجام دادهام، برایم کافی است. اگر دو سه تا بازیکن در تیمهای ۱۲ مربی لیگ جا به جا میشدند، ممکن بود کسی که مربی معمولی یا ضعیفی است، بهترین مربی لیگ امسال شود.
دقیقا شاید جدول رده بندی ملاک خوبی برای انتخاب بهترین مربی نباشد. به همین دلیل باید از نگاه کارشناسی یک مربی پرسید. صد در صد. وقتی شما به عنوان یک مربی جایی کار میکنی، تعدادی از بازیکنان را در اختیار داری و مقداری پول برای مذاکره با بازیکنان داری. همین الان اگر بخواهند یک مربی را برای تیم ملی انتخاب کنند، نگاه میکنند که کدام مربی بهترین نتیجه را گرفته است. اینکه چند برد داشته و کجای جدول قرار داشته را در نظر میگیرند که به نظرم صد در صد غلط است.
من میخواهم اسم یک مربی را از شما بگیرم که به نظر شما امسال خوب کار کرده است.به نظرم با توجه به شرایط تیمها شاید مهران شاهین طبع (سرمربی طبیعت) امسال خوب کار کرده است. با توجه به اینکه وسط فصل به تیم اضافه شده، شاید بتوان گفت که نتیجهٔ خوبی گرفته است.
شما برای لیگ آینده دوست دارید که مربی باشید؟همه دوست دارند که در لیگ کار کنند. میدانید که برای مربیان شرایط متفاوت است. همیشه درباره بازیکنان اینطور است که بین تیمها جا به جا میشوند. در مورد برخی مربیان هم اینطور است که همیشه هستند؛ اما برای بقیه باید شرایط را دید.
مصاحبه از شهریار افشارها